زندگی من احمد

متن مرتبط با «شروع مجدد سریال جودا و اکبر» در سایت زندگی من احمد نوشته شده است

اخرین نوشته سال 1402

  • سلامسال 1402 هم با همه پستی و بلندی هاش برای من به پایان رسید. خداروشکر برای شخصخودم سال خوبی بود البته این حس درونی ام نسبت به زندگی شخصی خودم بود وگرنه از خیلی جهات زندگی به خیلی از ادما سخت داره میگذره.سال 1403 فقط می تونم ارزوی سلامتی داشته باشم برای همه چون از نظر رفاه و سطح زندگیاینطور که بوش میاد وضعیت مطلوبی نخواهدبود.برنامه ها و کارهای زیادی برای سال جدید تو سرم هست و اونی که بیشتر از بقیه قطعا درگیرمونخواهد کرد ساخت خونه ای هست که با اشناهای خودمون میخوایم شروعش بکنیم.درخواست برای صدور پروانه ساخت رو دادیم و از اواخر فروردین استارت کارهاش میخوره و یکسالیزمان خواهد برد.شعبه ای که منتقل شدم خداروشکر خوب هست و با ارامش کاری و روانی هر روز میریم و میایم.تا پایان سال هم بعد همینجا هستم و بعدش باید ببینم دست تقدیر چی برام رقم میزنه.ماه رمضون هم حال و هوا و قشنگی خودش رو داره ولی خوب برای ما هم که کارمند هستیم و صبح باید بریم سرکار این خواب و بیدار شدن ها کلافه کننده اش اما واقعا امسال خیلی راحت دارهمیگذره و تا چشم به هم بزنیم عید فطر میرسه.امسال عیدرو جایی نمیریم چون روزه هستیم و حیفه روزهامون رو نگیریم اما انشا.. بعد از عید فطربرنامه ای میریزیم و سمتی میریم.امسال هم مثل سال ها قبل سعی میکنم یک سفر خارجی هم برم.پیشاپیش سال نو رو به همه تبریک میگم.با ارزوی بهترین هاااا.بدرود... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نیومده برم

  • سلامبا اینکه 1 ماه پیش شمال بودیم دوباره قسمت شد بریم. البته این سری داریم سمت تنکابن میریمتا جمعه هم برمیگردیم برای همین تو این دو سه روز به صورت فشرده پرونده هام رو جمع و جورشکردم تا وقتی میخوام برم کار نصفه رو دوستم نباشه.بچه رو مادرش از شیر گرفته واسه همین شبها خیلی گریه میکنه و ما رو هم بدخواب کرده.الانم بغل دست منه تا نزاره راحت بنویسمامروز برای اولین موتورم رو پلیس گرفت و هر چی بهشون رو زدم کوتاه نیومدن خلاصه موتور رو بردندپارکینگ. حالا از سفر که برگشتم باید صبح زود برم دنبال کارهاش.گذاشتمش برای فروش تا یه مدل دیگه بگیرم ولی اینقدر بازار خرید و فروش خرابه که هیچکی زنگنمیزنه.همیشه وقتی همه چی میره بالا همه خرید میکنن و الان که قیمت ها ثابت شده همه ناز میکنن.خیلی وقت واسه نوشتن ندارم فقط اومدم یه پست سریع بنویسم و اماده بشم برای فردا.ساعت 6 باید برم سرکار و عصرش هم باید برم تو جاده.برسم شمال از خستگی میفتم ولی خوب دو روز تفریح و استراحت داریم.تا بعد که ببینیم برنامه هامون چطور میشه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بوی مهر

  • سلامدرسته که الان وقتی ترانه بازامد بوی ماه مدرســـه رو با اون عکس های نوستالژیک میبینیــم کلی خاطرات قشنگ برامون زنده میشه ولی یکم دقیق فکر کنین یادمون میاد به زمان خودش کلا رفتن بهمدرسه عذاب بود اینکه بعد از سه ماه استراحت دوباره صبح ها به زور بیدار بشی و بری سرکلاسدرس هایی که دوست نداری و اگرم از شانست یه معلم داغون بهت میخورد دیگه واویلا...حالا که به این سن رسیدیم مهرها شده برامون ترافیک بیشتر اول صبح. البته من قبل از 7 باید خودموبرسونم و چون با موتور هستم به اون شدت به شلوغی نمی خورم.الانم دارم با دست مصدوم که پریشب تو فوتبال به وجود اومد می نویسم!جمعه ای عروسی بچه برادرم هستش واسه خانم یه سری خرید کردیم و این هفته باید برم واسه خودمچقدم که همه چی گرون خداییش 5 تومن برای یک کت تکی اسپرت زیاد نیس؟اوه اوه مهرسا بیدار شد و الان میاد سروقتم و میخواد بکوبه رو لبتاپهر قدر که بزرگتر میشه شیرین تر و بامزه تر میشه البته دردسرش ها هم همینطور!هفته پیش چند روزی رفته بودیم نور با چندتا خوانواده هر چند دریا برای بچه ها خوب نبود ولی هوا برای ماعالییی بود. یه بارون ملو که خیلی خیس نشی به صورتت می نشست و هوای خنک.خیلیییی وقت بود تو همچین هوای عالی شمال نرفته بودم.خداروشکر تو ترافیک گیر نکردیم چون حجم زیادماشین بود!تو برنامه هام کلی حرکت هست که یکی یکی می خوام انجامشون بدم. از خدا میخوام که هر کدوم برامحیر داره میسرش کنه اولیش اینه که میخوام موتور و عوض کنم.تا بعد که ببینم چی پیش میااد...البته در اخر از خدا همیشه سلامتی و عاقبت بخیری برای همه می خوام... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رو به گرما

  • سلاممشغله و شیطنت های مهرسا و تنبلی خودم باعث میشه کمتر بتونم بیام پای لبتاپ. الانم خوابه وگرنه به زور میومد بغلم رو کیبورد بزنه و بازی کنه!ماه رمضون هم تموم شد ولی امسال مریض شدم و چند روزی خونه افتادم و به زور امپول و سرمحالم بهتر شد ولی خب چند روزی هم نگرفتم و باید تو طول سال بگیرم.عید فطر هم که خونه بودیم ولی هفته پیش 4 روزی رفتیم سمت گلستان و چند شهر رو گشتیم وبرگشتیم. خیلی طبیعت قشنگی داره و خیلی نسبت به مازندران خلوت تر هست. خودمون که تو یک روستا سمته مینودشت بودیم و از اونجا ترکمن صحرا و علی اباد و گنبد و ...رفتیمواسه خرداد هم میخوام برم سمت جلفا ولی اگه رییس بزاره!!!باید کم کم روش کار کنم و راضی اش کنمیکسال قرارداد خونه مون هم رسیده با اینکه میخوام برم بگردم ببینم جای بهتری پیدا میشه یا نه اما نرفته میدونم و میشنومم که مسکن چه وضعیت افتضاحی داره و اجاره و رهن خونه سر به فلککشیده و کمر شکن.دیشب مراسم جشن نامزدی بچه داداشم بود و خداروشکر به نظر میاد پسر خوبی باشه و انشا...تو پاییز مراسم شون میگیرن و میرن سرخونه زندگی خودشون.واسه زمین باید یه سر برم شمال ولی فعلا که دارم پشت گوش میندازم ولی اونم یک اخر هفته بایدبرم واسه دیوار کشی اش.چند روز پیش رفته بودیم اجرای خنده حسن ریوندی. خدا لعنتش کنه چقد از دستش خندیدم. احتمالاسری بعد هم برم واسه 2 ساعت خنده واقعا ارزش داره.هوا کم کم داره گرم میشه و موقع اب پز شدن همه مون داره میرسه البته ما که به احتمال زیاد ساعتکاری مون میشه 6 تا 1 و زودتر برمیگردیم. البته من که راضی ام زودتر برم و زودتر بیام حداقل عصرش به کارهای روزمره مون میرسیم.هر روز ساعت 5 تا 6 میرسیم و دیگه حس و حال هیچ کاری نمی مونه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رو روالس

  • سلامبارون بهاری خیلی جذابه. امروز که با ماشین رفته بودم سرکار برگشتنی زیر بارون شدید میومدم البتهخوب شد با موتور وگرنه خیس اب میشدم. از وقتی که گفتن ساعت 6 باید بریم منم با ماشینمیرم چون طرح اصلی شروع نشده و میتونم از داخل شهر برم سرکار.یکی از جاهایی که تو ذهن مون بود بریم تبریز و جلفا بود که تو تعطیلات هفته قبل برای چند روزی رفتیمهمیشه سفرها پر از خاطره های خوبی هست که همیشه برای ادما می مونه. از دیدن شهر و مکانهایجدید و قشنگ تا اتفاقات جانبی! مثل ما که جا رزرو کردیم ولی از بس کثیف بود لغو کردیم. یه شهر دیگهجا رزرو کردیم و با اشتباه سایت به جای اتاق 2 نفره اتاق 3 نفر برام گرفت البته هزینه اش رو خودش دادشهر کلیبر خیلی سرسبز و قشنگ بود و جاده مرزی در کنار رود ارس فقط افسوس داشت. سرزمینی بهاون زیبایی رو از دست دادیم. در نهایت هم شهر جلفا و گشت و گذار تو شهر و خرید.پرسپولیس هم استقلال رو برد و هتریک قهرمانی کرد. امسال خیلیییی حال داد و جزو قهرمانی های بهیاد موندنی شد و همیشه تو خاطره هامون می مونه.قرارداد خونه مون هم ماه بعد میرسه که خداروشکر بابت تمدیدش مشکلی نداریم و صاحب خونه مون هممایل هست که تمدیدش بکنیم. با مستاجر خودمم صحبت کردم که با افزایش اجاره تمدید کنیم.مهرسا روز به روز داره بزرگتر میشه و دندون هاش دارن کامل میشن فقط حرف نمی زنه و لال موندهاما اینقدر شیرین هست که زود به زود دلمون براش تنگ میشه و از خونه میایم از دیدنش لذت میبریم و خستگی از بدن مون بیرون میره.درخواست دادم برم ستاد ولی چون نیرو ندارن جایگزین من کنن مثل همیشه مخالفت می کنن.البته این جایی که هستم جزو جاهایی هست که خیلی راضی هستم و با خیال و اعصاب راحت میرم سرکارماه بعد حتما باید یه روز برم شمال برای دیوا, ...ادامه مطلب

  • عید و ماه رمضون

  • سلامعلاوه بر تبریک سال نو نمازه و روزهاتون هم قبول. امسال نفهمیدیم چی به چی شد و کلاخیلی حال و هوای عید رو نداریم. از طرفی حال و هوای ماه رمضون هم نیست و معلوم نیسکی به کیهانشا... که سال خوبی برای همه مون باشه و سلامتی باشه برای همگی.بر خلاف سال های قبل امسال عید رو جایی نبودم و تهران موندم چون حال نمیداد ماه رمضونمسافرت برم. گذاشتم برای تعطیلات عید و فطر به بعد یکی دو جا بریم.امروز اولین روز کاری با روال عادی بود و با اینکه خیلی خلوت بود ولی وقت خیلی کند گذشت.سحرها رو تصمیم گرفتم سبک بخورم چون وقتی می خوابم دیگه خیلیییی سخته بخوام بیداربشم برم سرکار.متاسفانه برادر یکی از دوستای قدیمی تو سن حدود 25 سالگی از دنبا رفت و پریروز رفته بودمبهشت زهرا برای خاکسپاری اش!!! بعدش هم رفتم سرخاک داداشم خیلی وقت بودکه نرفتهبودم.چند روز اول ماه رمضون همه اس مهمونی بودیم اینقد که دیگه کف کردیم ولی از هفته بعدیبیشتر خونه هستیم.این اولین پست سال جدید هست و انشا... اگه عمری باشه دست نوشته هایی رو مینویسمتا به یادگار بمونه.اما 12 فروردین سال 88 بود که نوشتن رو شروع کردم و امسال 14 امین سالی شد که اینوبلاگ رو ثبت کردم و برای خودش کلی قدیمی شده!14 سال خاطرات و اتفاقات زندگیم اینجا نوشته شده و حالا اولین صفحه سال جدیدش هم باز شد.خدایا به امید خودت... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوب م مریض

  • سلاماین روزها پر از خبر وبا اتفاقات ریز و درشت برای همه می گذشت. خصوصا تو رسانه های ازاد کهوضعیت اعتراضات رو نشون میداد. هر چند که تقریبا همه چی اروم ولی این حس عدم رضایت زیرپوست همه باقی موند تا بالاخره یه روزی فوران کنه.مثل همیشه مانند کشورهای کمونیستی همه چی فیلتر شد و فقط خبر های دولتی از تی ویواسه مردم پخش میشه. فعلا که باید بهشت اجباری رو تحمل کنیم.احتمالا با این اوصاف دوباره همه برگردن به وبلاگ نویسی و یاهو مسنجر!!!قرار بود جمعه این هفته دوسه روزی بریم مشهد ولی از هفته قبل که همسرم مریض شد و بعدشمهرسا صداش گرفت از دیروز خودمم مریض شدم و امروزم زودتر اومدم رفتم دکتر و سرم زدم.الان خیلی حالم بهتره ولی یکم اثرات مریضی تو بدنم هست واسه همین بعید میدونم این هفته بریمالبته باید تا جمعه صبر کنم اگه کامل خوب شدم میریم و اگه نشد هفته بعد.حتی می خواستم امرو برم خونه مامانم و داداشم رو هم ببینم که به خاطر مریضی نشد.سر کار کلی جا به جایی داشتیم که تنها کسی که تو محیط کار باهاش دعوام شده بود دوباره اومدمپیش مون ولی خوب منم دیگه سعی می کنم باهاش حد و مرزم رو حفظ کنم تا دوباره مشکلی پیشنیاد. کلا به یه سری ادما نباید خیلییی نزدیک شد و بهتره دورادور باهاشون فقط سلام علیک کنی وحرفای عادی ات و بزنی.مهرسا تارهای صوتی اش گرفته و شده مثل بچه خروس. داره تلاش می کنه راه بیفته و احتمالا قبل ازتولد یک سالگیش می تونه راه بره. حس شیرینی رو با خودش اورده.وقتی بهش نگاه می کنم کلی لذت میبرم.یواش یواش داره میشه دختر باباوارد سرمای اخر سال داریم میشیم واسه من که روزها خیلی سریع و روی دور تند در حال گذر هستنچشم رو هم میزارم روزها و ماه ها دارن میگذرن.مثل همیشه خداروشکر هزار مرتبه شکر... (, ...ادامه مطلب

  • اوج کرونا

  • سلاماین ویروس لعنتی نمی خواد بی خیال بشه. یکمی داشت همه چی اوضاع اروم میشد که دوباره اوج گرفت. به ما که گفتن حتما باید سرکار ماسک بزنیم. منم خیلییی بدم میاد و نمی تونم نفس بکشم ولی مجبورم ماسک بز, ...ادامه مطلب

  • جنگ و صلخ

  • سلامزندگی این روزهای همه مون آبستن اتفاقات خیلی زیادی بود.در شرایطی که همه چی آروم بود خیلی ناگهانی قاسم سلیمانی و ترور کردن و بعدشم که ایران حملهکرد و سقوط هواپیما و ...با اینکه همه انتظار روزهای بدت, ...ادامه مطلب

  • سفر به جنوب

  • سلاماین روزها همه مون با اخبار هوای سرد مواجه هستیم. خیلی دلم میخواد یه سرمای درست و حسابیبیاد.گاهی مواقع خیلی حال میده برف توپ بیاد مثل سال 96 که همه جا سفیدپوش شده بود.تو هفته هایی که گذشت 2 سری شما, ...ادامه مطلب

  • رو به پایان سال

  • سلامایام به کام.برای 3 روز رفتیم قشم! سفری فشرده پرخاطره و پر استرس و ...در واقع این سفر همه چی داشت.شروعش با جاموندن از پرواز هواپیما شروع شد. امیدوارم برای هیچ کدوم تو اتفاق نیفته انگار وقتـــیمیرسی, ...ادامه مطلب

  • خداروشکر

  • سلامخوب هستید؟اون چیزی که بیشتر از هر چیزی این روزهای ما من و درگیر خودش کرده بود گرفتگی رگ های قلبـــیبابا و البته خداروشکر بخیر گذشتن سکته قبلی!هفته پیش خونه شون بودیم حالش خوب بود ولی میگفت قفسه سی, ...ادامه مطلب

  • پست زمستونی

  • سلامهمیشه این و میگم ولی باز از گفتنش سیر نمیشم. چرا روزها رو دور خیلیییی تند دارن میگذرن!!!اصلا متوجه گذر روزها نمیشم و فقط و فقط متوجه ماه تموم شد و ماه بعدی اومد.تو این روزهای اروم و البته آلوده ته, ...ادامه مطلب

  • یهویی

  • سلامسری قبل که بچه خواهرم موتورش و داشت تو ارزونی میفروخت با شکم سیری موتورم و نفروختم کهبتونم واسه اون و بخرم. ولی این سری دیگه اینکار و نکردم.هر چند که این یکی موتورش رو که داشت می فروخت همونی بود ک, ...ادامه مطلب

  • واپسین روزها

  • سلامنماز و روزه هاتون قبولاین روزهای اخر سخت دارن میگذرن. واسه ما جدا از گرسنگی به هم ریخته شدن خواب مون همخیلی ملال اور شده. ولی هر چی بود ماه رمضون امسالم تموم شد و 4 روز اخرشه.دیشب تا سحر خونه خواه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها