پست زمستونی

ساخت وبلاگ

سلام

همیشه این و میگم ولی باز از گفتنش سیر نمیشم. چرا روزها رو دور خیلیییی تند دارن میگذرن!!!

اصلا متوجه گذر روزها نمیشم و فقط و فقط متوجه ماه تموم شد و ماه بعدی اومد.

تو این روزهای اروم و البته آلوده تهران زندگی آروم و بی دغدغه در جریانه.

مورد مهم اینکه وقتی پسرخالم رفت شمال ویلا بساز خیلی به این قضیه اعتقاد نداشتم که برم ویلا

بسازم. ولی با افزایش قیمت زمین و البته نقدینگی که دستم بود و هیچ کاری تو تهران نمی تونستم

باهاش انجام بدم تصمیم گرفتم برم دنبال زمین.

چهارشنبه شب باهم رفتیم سر کلاردشت و دنبال زمین میگشتیم. یکی دو مورد برامون پیشنهاد شد 

که فعلا در حال بررسی هستیم.

قرار شد یکی دو هفته دیگه یه سر دیگه بریم.شاید من تنهایی بسازم و شاید با هم یک زمین گرفتیم

با هم ساختیم. شایدم کلا کنسل شد و از ساختش منصرف شدیم ولی فعلا همه چی در حال بررسی

هست و تصمیم قطعی نگرفتیم.

امروز عصر هم برگشتیم و بعد خوردن ناهار و دیدن فوتبال اومدم پای نت.

پریروز یک هواپیمای جنگده ارتش سمته سبلان سقوط کرد که وقتی خبرش و توی تلگرام دیدم برام

عادی بود ولی وقتی واسه کاری رفتم بیرون شعبه و وقتی برگشتم دیدم خانم همکارم داره به شدت

گریه میکنه و فهمیدیم که خلبان اون جنگنده برادرشوهرش بوده مات و مبهوت موندم.

تا جایی که خبر هم داشتم متاسفانه نتونسته بودن پیداش کنن ولی خدا کنه که به سلامت پیداش

کنن.

فردا باید بری ماشینم یک سری وسیله بگیرم و از همه مهم تر روغن ترمز!

خیلی احتمالش زیاده هست که تا اخر سال جابه جا بشم ولی باید ببینم چی پیش میاد.

اینقدر نحوه دریافت رمز دوم کارت و توضیح دادیم که زبون مون بند اومده.

از فردا هم همین آش و همین کاسه

فعلا

 

زندگی من احمد...
ما را در سایت زندگی من احمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylive-ahmada بازدید : 185 تاريخ : جمعه 13 دی 1398 ساعت: 1:11