یکم با نگرانی

ساخت وبلاگ

سلام

روزهای پایانی سال دارن به سرعت میگذرن. سرکار خیلی شلوغ و البته کلافه کننده داره دنبال میشه

ولی چیزی بیشتر از هر چیزی فکرمون رو مشغول کرده رد شدن سکته قلبی بابا بود که خداروشکر به

خیر گذشت و الان تحت نظر دکتر هست و انشا... یکی دو روز اینده مرخص میشه.

اینقدر فکرمون به این سمت معطوف شد که نشد روز مادر رو خونه شون باشیم و حالا فعلا باید به فکر

این باشیم که کی مرخص میشه.

فردا هم میبریمش بیمارستان قلب تهران که اگه آنژیو بخوان باید انجام بدیم.

روز 22 بهمن و قبلش کلی دنبال این بود که مبدل پکیج خونه رودرست کنم.هر دو ماه یکبار کیپ میشه

میگیره و دیگه اب گرم تو لوله های نیس. هر سری هم هزینه میدم بازم میگیره.

البته سری بعد سعی می کنم برم یک مبدل نو بگیرم. کلا پیکج داستان های خاص خودش و داره و هر

چند گاهی یک بازی در میاره.

این هفته میخواستم برم پارک ابی که اگه بابا مرخص نشه این هفته نمیرم.

همه چی بستگی داره که فردا دکترش چی بگه و چی کار بخوان بکنن.

دیشب بعد از 2 ماه رفتم فوتبال و کلی حال داد خیلییی وقت بود که بازی نکرده بودم.

فندوق خیلی تو قفس سرصدا میکنه واسه همین یک پتو انداختم سرش که ساکت بشه

یک حرکت هایی تو قفس میزنه که به نظر میرسه جفت لازم شده

 

زندگی من احمد...
ما را در سایت زندگی من احمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylive-ahmada بازدید : 207 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 7:22