امروز مثل یک کارگر زحمتکش کلی اثاث جابه جا کردم و بردم خونه خودم.
هر چند که کارهت تمومی نداره ولی دیگه کم کم رو به پایانه.لباس عروس و ارایشگاه وفیلمبرداری
و سالن و خیلی چیزا دیگه اوکی شده.
فقط مونده لباس خودم و کارت عروسی.
البته از اینم نگذرم که بابت خرید فر با فروشنده با مشکل برخوردم و میخوام برم اتحادیه و ازشــون
شکایت کنم.
عوضی ها تا وقتی که ازت میخوان پول بگیرن مثل زیگیل میچسبن بهت و وقتی جنس و فروختـــن
دیگه جواب سلام ات رو هم به زور میدن.
امروزم رفتیم با فیلمبردارمون صحبت کردیم و از اون طرف رفتیم خونه پسرخالم.
بچه اش تازه به دنیا اومده بود و چند روزی بود میخواستم برم و نمیشد.
داداشم ماموریتی رفته کیش و از قضا منم اخر این هفته با خانم و خواهر و دخترداییش داریم میریم
کیش علاوه بر اینکه بعد از این همه مدت که واسه کارامون دویدیم میتونیم راحت چند روزی رو
استراحت کنیم خدا کنه تیم ملی بره فینال و قهرمانیش و اونجا ببینیم.
نمی دونم داداشم تا هفته اونجا هست یا نه که اگه باشه یه سر پیشش میرم.
سرکار با اینکه چند روزی خلوت بود دوباره شلوغ شد و نمی تونم استراحت کنم
واسه هر هفته ای که میاد از اولش برنامه داریم که باید چه کنیم. این هفته هم مثل روال چندوقته
دنبال زیر تلویزیونی و مبل و ... هستم.
بی صبرانه منتظرم تموم بشه و یک نفسی به راحتی بکشم
دیگه فعلا برم بخوابم که صبح باید برم سرکار.
دعا کنید با این هواپیماهای داغون ایران جوون ناکام نشم.
فعلا...
زندگی من احمد...برچسب : نویسنده : mylive-ahmada بازدید : 176