برخلاف همیشه

ساخت وبلاگ
سلام

اینقدر این روزهایی که می تونم بعد از سرکــــار بیا خونه و استراحت کنم کم شده که وقتی میام

باورم نمیشه خونه ام انگاری داره برام خاطره میشه.

به قدری این روزها درگیرم که نمی فهمم روزها چطوری دارن میگذرن.

برخلاف روال همیشگی ام امروز که جمعه نیس دارم می نویسم. اخه جمعه ها هم خونه نیستم 

واسه همین گفتم الان یکم بنویسم.

نقاشی و کابینت خونه ام تموم شد و خداروشکر راضی هستم. حالا باید برم دنبال کاغذ دیواری و

کامپوزیت و ...

بیشتر از همه اینا مهم ترین اتفاق اینه که مامانم جمعه این هفته میاد. این روزا درگیر کار اون هم

هستم. دیروز کارت گرفتم و باید کارای دیگه اش رو انجام بدم. دیگه باید بهش حاج خانم بگیم.

جمعه شب میرسه هر چند اون شب باید عروسی یکی از همکارای صمیمی ام برم.

در حال حاضـــــر کمتر میتونم از زندگی با خانمم هم بنویسم.فقط می تونم بگم 100% از انتخابم

راضی هستم و کلا دارم از زندگی لذت می برم.

همسرم رو به شدت دوست دارم و رابطه ی فوق العاده قوی با هم داریم. اینقدر که تو این ماه ها

هیچ موردی بین مون نبوده و می خوایم همین روال رو ادامه بدیم.

همه چی رو داریم با انتخابم هم جلو می بریم. هیچ چیزی خودسرانه نیست و کاملا زندگی دونفره

داریم. کاملا داریم هم و تکمیل می کنیم و خلاهای همدیگر و پر می کنیم.

هر کدوم شدیم یک بال زندگی و داریم جلو میریم. به همون سمتی هم میریم که خودمون میخواد

تصمیم گیرنده همه چی خودمون هستیم و خوب و بد زندگی مون زیر نظر خودمونه.

خداروشکر خانواده هم اینقدر خوب هستن که این رابطه رو تکمیل کنه.

هوا خیلییییییی خنک شده و کلی میشه ازش لذت برد. امروز باد خنکی بهم میخورد که کلی حال

کردم.

امروز عصر شیرکاکائو می خورم و شب میرم فوتبال

اگر این گرونی ها به وجود نمیومد افسار زندگی 100% در اختبارم بود و اونطوری که من میخواستم

می رفت. ولی افسوس که خیلی از برنامه هام بهم ریخت.

ولی بازم خداروشکر بابت همه چی...

 

به یادت داغ بر دل می نشانم

زدیده خون به دامن می فشانم...

زندگی من احمد...
ما را در سایت زندگی من احمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylive-ahmada بازدید : 175 تاريخ : شنبه 29 دی 1397 ساعت: 12:25