بعد از ینکه کارای شخصی ام رو صبح انجام دادم منتظر بودم مامانم بیاد ناهارم و بده که از غیب برای غذای
نظری رسید و نرشت زیاد گرسته بمونم. عدس پلو با گوشت چرخ کرده و ته دیگ!!!
گفتم خدارحمت کنه و تا تونستم خوردم. الانم اینقدر سنگین شدم که خوابم گرفته
همیشه پنجشنبه ها که میرسم بعد از ناهار دل سیر میخوابم ولی دیروز به خاطر تغییر سودبانکی و اومدن
مردم برای افتتاح حساب تا ساعت 6 سرکار بودیم. هر چند که شعبه ما خیلی خلوت بود.
اینم شده بازی و دو روز دیگه باز یادشون میره و سودها رو بالا میبرن.
تو این هفته 3 روز کلاس دارم و قطعا هفته ی خوبی خواهد بود و کمتر خسته میشم. صبح ها هم میتونم
بیشتر بخوابم چون کلاس ها دیرتر شروع میشن و عصر هم زودی برگردم خونه.
باید برم قرارداد پژو رو کنسل کنم تا پولش و بگیرم و منتظرم بمونم تا اذر که دعوتنامه برلیانس بیاد!
کلا کار این روزهام شده انتظار
نتیجه ازمایشمم اومد و مثل قبلی ها دکتر گفت ژن ریزش مو داری و دارو داد تا ریزشش کندتر بشه!
3 قلم دارو شده 120هزار تومن. عجب وضعی شده هااااا
تو هفته باهام تماس گرفتن اگه مایل باشم برم ساختمون مرکزی و بخش ای تی برم کار کنم.
ساختمون مرکزی یه مزایایی داره و یه سری معایب ولی در کل خودم بیشتر مایل هستم برم ساختمون
مرکزی و ریسک کاری ام و صفر کنم.
حالا قراره تو هفته برم مصاحبه و ببینم نتیجه اش چی میشه.
حج واجب به اسم مامانم اینا امسال دراومد که بنا به دلایلی نشد امسال برن و احتمال زیاد سال بعــــد
میرن. واسه همین امسال خبری از قربونی نیس و از سال بعد باید قربونی هم بدیم.
موافق نیستیم بابام بره چون اونجا اعمالش سخته و خدانکرده بهش فشار میاد و امکان داره حالش بـــــد
بشه. حالا باید ببینیم اونم تا اون موقع چه شکلی میشه!
یادش بخیر بچه بودیم می رفتیم خونه پدربزرگ و مادربزرگ اونجا گوسفند قربونی می کردن و کله پاچه اش
رو هم می خوردیم. ولی خوب مشکلاتی به وجود اومد که رابطه ها رو قطع کرد.
هیچوقت حساسیت فصلی نداشتم ولی مدتیه خیلی عطسه میکنم و دماغم میخاره. البته خودم فکــــر
می کنم به خاطر این حشره های سفید و ریزی هست که تو سطح شهر پخش شدن.
لعنتی ها نمی دونم چی هستن دوسه سالی میشه بهار و تابستون میریزن بیرون تمومی هم ندارن.
سعی می کنم مغازه یکی از رفقا امروز برم. تو طول هفته بهم زنگ زد و حال و احوال کرد. خودم خیلـــی
وقت میشه که پیشش نرفتم.
کلا مثل زالو چسبیدم به خونه و حس و حالش رو ندارم جایی برم
هفته های بعدی از نظر کاری روزهای خوبی خواهد بود. از خدا میخوام از نظر موارد دیگه که تو ذهنم هست
خوب پیش بره و به اون چیزی که دلم میخواد برسم.
صدای خش خش برگ های خزونی توی گوشم ناله می کرد
اسمون بغضش و تو پرده ابرهای سیاهش پاره می کرد
زندگی من احمد...برچسب : خوابالو, نویسنده : mylive-ahmada بازدید : 179