زندگی من احمد

متن مرتبط با «استراحت خوب» در سایت زندگی من احمد نوشته شده است

خوب م مریض

  • سلاماین روزها پر از خبر وبا اتفاقات ریز و درشت برای همه می گذشت. خصوصا تو رسانه های ازاد کهوضعیت اعتراضات رو نشون میداد. هر چند که تقریبا همه چی اروم ولی این حس عدم رضایت زیرپوست همه باقی موند تا بالاخره یه روزی فوران کنه.مثل همیشه مانند کشورهای کمونیستی همه چی فیلتر شد و فقط خبر های دولتی از تی ویواسه مردم پخش میشه. فعلا که باید بهشت اجباری رو تحمل کنیم.احتمالا با این اوصاف دوباره همه برگردن به وبلاگ نویسی و یاهو مسنجر!!!قرار بود جمعه این هفته دوسه روزی بریم مشهد ولی از هفته قبل که همسرم مریض شد و بعدشمهرسا صداش گرفت از دیروز خودمم مریض شدم و امروزم زودتر اومدم رفتم دکتر و سرم زدم.الان خیلی حالم بهتره ولی یکم اثرات مریضی تو بدنم هست واسه همین بعید میدونم این هفته بریمالبته باید تا جمعه صبر کنم اگه کامل خوب شدم میریم و اگه نشد هفته بعد.حتی می خواستم امرو برم خونه مامانم و داداشم رو هم ببینم که به خاطر مریضی نشد.سر کار کلی جا به جایی داشتیم که تنها کسی که تو محیط کار باهاش دعوام شده بود دوباره اومدمپیش مون ولی خوب منم دیگه سعی می کنم باهاش حد و مرزم رو حفظ کنم تا دوباره مشکلی پیشنیاد. کلا به یه سری ادما نباید خیلییی نزدیک شد و بهتره دورادور باهاشون فقط سلام علیک کنی وحرفای عادی ات و بزنی.مهرسا تارهای صوتی اش گرفته و شده مثل بچه خروس. داره تلاش می کنه راه بیفته و احتمالا قبل ازتولد یک سالگیش می تونه راه بره. حس شیرینی رو با خودش اورده.وقتی بهش نگاه می کنم کلی لذت میبرم.یواش یواش داره میشه دختر باباوارد سرمای اخر سال داریم میشیم واسه من که روزها خیلی سریع و روی دور تند در حال گذر هستنچشم رو هم میزارم روزها و ماه ها دارن میگذرن.مثل همیشه خداروشکر هزار مرتبه شکر... (, ...ادامه مطلب

  • سفر خوب

  • سلام بعد از ماه ها چند روزی رو بالاخره مسافرت رفتم. خیلی هم خوش گذشت و خوب بود. از هوا گرفته تا خلوتی جاده ها و سایر موارد. از محمود اباد گرفته تا نور و نمک ابرود و سلمانشهر و تنکابن و... زیر پا گذاشت, ...ادامه مطلب

  • استراحت 3 روزه

  • سلام خیلی وقت بود صحبتش بود که با پسرخالم و پسرداییم بریم سرعین. البته قبلا رفته بودیم وقراربود مهر بریم که افتاد تو اذرماه. جمعه هفته پیش رفتیم و یکشنبه برگشتیم. خوشبختانه بر خلاف بیشتر جاها اونجا اصلا برف نیومده بود و راحت رفتیم و برگشتیم. همیشه صبحونه های اونجا می چسبه و دلتون نخواد تا می تونستیم سرشیر و عسل می خوردیم. البته برگشتنی تو راه یکم حالم بد شد ولی خوب تو راه رفتم دکی و با امپول خداروشکر خوب شدم. این دو سه هفته وسطش تعطیلی داشت و خیلی سریع تر از همیشه گذشت. هفته بعدی هم چهاشنبه تعطیله و یک روزش رو می خوابم! امروز مادرم اینا رو بردم بهشت زهرا و بعدشم بازی رو دیدم. البته 1 ساعت دیگه قرعه کشی جام جهانی  هست و همه حواس ها میره اونجا. ببینیم ایران با چه تیم هایی هم گروه میشه. تو همین روزها هم ماشینم رو تحویل میگیریم. نمی دونم شیرینی چی بگیرم دو سه روزی که دارو سرم رو نزده بودم میرم حموم ریزش مو هام بیشتر شده. تو این هفته باید هم برم داروی سرم رو بگیرم هم اینکه دوباره پیش دکتر مو برم. گفته بود 3 ماه بعد بیا. متاسفانه تو این چند وقت همه اش داره زلزله میاد. نمی دونم چرا تو تابستون نمیاد.دیشب هم که کرمان اومده بوده. تو این مدت اینقدر خوراکم بهتر شده که وزنم داره برمیگرده سرجاش. قبلا حدود 5 کیلو لاغرتر شده بودم. البته خداییش هم این خوراک ما جز ضرر هیچی نداره. حجم غذا, ...ادامه مطلب

  • هفته خوبی بود

  • سلام هفته ی قبل خوبی بود و نصف هفته رو سرکلاس بودم مخصوصا روزهایی که شعبه خیلی شلوغ بود. پس فردا رو مرخصی گرفتم که با داداشم بریم شمال که قسمت نشد و نمیرم. البته خداروشکر هوا هم داره کم کم خوب میشه هرچند که واسه من که موتورسوارم سرد شدن بیش از حـد هوا خیلی خوب نخواهد بود. تا اخر ابان خوبه و بعدش دیگه سرد میشه. تو هفته رفتـــــــــم ساختمون مرکزی و مصاحبه دادم برای ای تی! اول اینکه اصلا نمی دونیم چ,هفته,خوبی ...ادامه مطلب

  • مثلا استراحت

  • سلام خیلی وقته که بر حسب عادتی کردم جمعه ها پست می نویسم ولی چون پنجشنبه با پسرداییم و پسرخالم رفتیم شمال واسه همین الان دارم می نویسم. کلا سفر 1 روزه یکم خسته کنندس ولی خوب بعد از مدتها می طلبید. من و پسرداییم با ماشین من رفتیم وبرگشتنی خودم پشت فرمون بودم که تو جاده چالوس یک پژو سر خوردو خوردش به , ...ادامه مطلب

  • خوب نیستم

  • » نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. , ...ادامه مطلب

  • استراحت خوب

  • سلام اینقدر سرکار دستم رو موس و کیبورد هست که انگشت های دستم درد میکنه. وقتی فکر می کنم 30سال دیگه باید این روال رو ادامه بدم از همه چی ناامید میشم. تازه اگه تا اون موقع زنده باشم. سرکار نسبتا خلوت هست.مثل همیشه جابه جایی ها انجام شد ولی من سرجای خودم فعلا هستم. پنجشنبه شب با داداشام اینا رفتیم بوستان جوانمردان. ماشینم پیش داداشم بود و با موتور رفتم خونه شــون ازش گرفتم و حالا واسه موتورم باید دوباره برم اونجا. میگه ماشینت و بفروش به من. البته تو سرم هست کــه موتور و ماشینم رو عوض کنم ولی چیزی واسم تردید میاره اینه که از هردوشون راضی هستم و هیج خرجـــی ندا,استراحت خوب,چه استراحت خوبی است ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها