یکمی دیر

ساخت وبلاگ

سلام

چند روزی بود می خواستم بنویسم ولی قسمت نمیشد چون بعد از عید خیلی درگیر مهمونی 

خونه خودمون شدیم و بعدشم که مشغله های روزانه!

البته هفته ی پیش چند روزی شمال بودیم که کلی اتفاقات ریز و درشت داشت. از شب رفتم

تو جاده فیلبند تو تاریکی و مه شدید و دید کاملا محدود جاده و تا مریض شدن مامان و بابام  و

بقیه همراه ها تو تنکابن ولی با تموم این اتفاقات چون جاهای خیلی قشنگی بودیم خاطره خوبی

برامون شد.

ماشینم و فروختم و ماشین داداشم رو خودم برداشتم ولی خوشبختانه پول نقد نمی خواست و

حالا بخشی دادم و بقیه اش رو هم تا یکی دو ماه دیگه میدم.

کم کم باید بریم دنبال خونه چون واسه بچه مجبوریم یه مدتی نزدیک خونه مادر زنم باشیم و تا

بعد که ببینیم برنامه مون چطوری میشه.

اخر این هفته هم که مراسم عقد بچه خواهرم هست و باید بریم واسه اش سالن.

بجه خداروشکر روز به روز شیرین تر و دلربا تر میشه و از بودنش بیشتر دارم لذت می بریم هر چند

رو دور تند داره میره جلو و بزرگتر میشه.

الانم رو پای من نشسته و داره پست نوشتن من و می بینه

البته یه اعتراضی به نشونه خستگی کرد و کم کم ببرمش جای راحت تر بشینه

زندگی من احمد...
ما را در سایت زندگی من احمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mylive-ahmada بازدید : 137 تاريخ : شنبه 31 ارديبهشت 1401 ساعت: 20:00