پستی ها و بلندی ها

سلام

کم پیش میاد این وقت شب بشینم پست بنویسم ولی خوب حالا پیش اومده.

امروز صبح که فوتبال بودم اینقدر بهم فشار اومد که تا رسیدم خونه افتادم و یکمی هم سر درد داشتم

ولی بعد از ناهار کم کم خوب شدم.

از وقتی که از ترکیه برگشتم یک کله سرکار زیاد موندم و حتی بعضی روزها با اینکه ساعت 3 کارمـــون

تموم میشد ولی تا ساعت هشت می موندم و الان کمی سرم خلوت تر شده.

یکی دو اشتباه بد که البته تو کار مالی اجتناب ناپذیر هست رو انجام دادم که کلی هم استرس زا بود!!!

ولی خداروشکر هر چی بود حل شد.

تو این هفته باید برم دنبال کارت ملی ام. هر چند که فقط میشه درخواست داد و حالا حالاها فکر نکنم

صادر کنن.

البته باید برم کد بورسی هم بگیرم و یکم تو بورس سرمایه گذاری کنم.

اینقدر وضعیت مملکت افتضاح شده که نمیشه فقط همیشه به حقوق ماهیانه اکتفا کرد.

لعنتی ها با گرونی هایی که به بار اوردن فقط تیشه به ریشه مون زدن و همه مون رو عقب انداختن.

6 ماه از عروسی مون گذشته و فیلم مون هنوز اماده نیس! به خانمم میگم داره برامون خاطره میشه.

روز اول خودشون میگن سریع بیاید تحویل بگیرید ولی حالا خودشون معلوم نیس چه غلطی دارن

می کنن که تا الان تحویل ندادن.

اصلا حسش نیس صبح برم سرکار.

ولی خوب چه کنیم که زندگی خرج داره و مجبوریم که بریم.

با اینکه امروز  زیاد خوابیدم و خیلی خوابم نمیاد ولی برم به زورم که شده بخوابم.

روزگارتون خوش.

فعلا خداحافظ.

تو بودی و هستی هنوز سهم من از این روزگار

با شب من فقط تویی ستاره ی دنباله دار