دیر و زود

یه زمانی هر روز می تونستم به وبم سر بزنم الان شده هر یکی دو هفته یک بار!!!

البته این همیشگی نیست و بعدا که کارای عروسی ام تموم بشه بیشتر می تونم نت بچرخم.

متاسفانه مادربزرگ خانم فوت شد. خدا رحمتش کنه نحوه فوتش تقریبا شبیه مادر بزرگ خودمم

شد البته به خاطر شرایط جسمانی اش قبلا دکترها هم اعلام کرده بودن.

دیروز رو مرخصی گرفتم و همه مراسم هاش برگزار شد.

کارهای خونه ام تقریبا تموم شده و یکمی وسیله هم اوردم ولی اصلی ها موندن تا اونجا رو تمیز

کنیم. هر چند هر قدر تمیز می کنیم اخرش می بینیم بازم کثیف هست.

اخر هفته اس و به شدت خسته ام. فردا رو بیام خونه یه دل سیر می خوابم.

سرکار خیلی فشار کاری زیاد شده. اوایل که رفته بودم تو این شعبه جدید همه اش بیکار بودیم و

حالشو می بردیم. ولی الان وقت نمی کنیم ناهار بخوریم.

بالاخره پرسپولیس رفت فینال و طلسم رو شکست. ولی خداییش ایول دارن دست خالی بـــدون

بازیکن تا اینجا اومدن بالا. 

خیلی حال داد بازیش هر چند که کلی استرس هم کشیدیم تا تموم شد.

اگه بازی رفت نتیجه خوب بگیره شاید برگشت و برم استادیوم.

 با خانم باید بریم وسیله های سنگین خونه رو بگیریم ولی به قدری قیمت ها بالاست که باید همه

چی رو هی بری بپرسی تا بتونی به کمترین مبلغ بخری.

خاک تو اون سر همه شون با اون مملکت داریشون.

بدبختیم تو این خراب شده به دنیا اومدیم. شب می خوابیم صبح بیدار میشیم قیمتها میرن بالا!!!

هر چند عروسی هم عقب خواهد افتاد و باید از الان وسیله ها رو بزاریم تو خونه.

ای کاش خیلی چیزهام رو سال پیش گرفته بودم.

مثل پکیج که مستاجرم خیلی گفت بگیر و منم گفتم بعدا میگرم. اون موقع 2 تومن بود الان شـده

5 میلیون تومن.

برم نماز بخونم و دوباره بیام پای نت!

فعلا دارم بیشتر خبرهای فوتبالی می خونم.