رو روال

با اینکه چند روزیه وارد زمستون شدیم ولی همچنان واسه ما که بیشتر سواره موتوریم خیلــــی بد

نبوده. البته اوجش هم همین دوماه آینده خواهد بود.

واسه من زندگی مثل همیشه رو روال خیلی سریع داره میره جلو. تو این مدت با خانمم دنبال کارها

بودیم. خونه تموم شد و وسیله ها هم 90% خریده شدن و فقط سرویس خواب مونده.

امروز صبح رفتیم آرایشگاه رو هم اوکی کردیم و بعد از نماز مغرب میریم دنبال سرویس خواب.

در کنار همهمه ی کارای عروسی بعضی از روزها هم تفریحی میگذرن. مثل دیشب که با بچه های

خواهرم شام رفتیم بیرون. یا عروســی که چند وقت پیش دعوت شدیم و حالا هم تو فکر تدارک یک

سفر چند روزه به کیش هستیم.

تو این هفته باید با نصاب های یخچال و گاز و... تماس بگیرم که بیان وسیله ها رو نصب کنن.

با اینکه همه چی مون به دوران گرونی خورد ولی دیگه بی حس شدیم و قبول کردیم زندگی تو این

خراب شده همینی که هست.

شعبه خیلی شلوغ شده یا بهتر بگم حجم کارم خیلییی بالا رفته.برعکس روزهای اولش که خیلی

خوب بود و خلوت!!! البته باجه ام عوض بشه یکم وضعیتم بهتر خواهد شد.

چند وقت پیش از طرف یکی از دوستام برای کار تو ساختمون مرکزی بهم پیشنهاد شد ولی حیف

چون رییس شعبه و منطقه مون مخالفت کردن و منم نتونستم برم مصاحبه.

برخلاف گذشته که هر هفته پست می نوشتم الان به دلیل درگیری هایی که دارم کمتر می تونم

بنویسم ولی همیشه اینجا سر میزنم.

آی فیلم سریال فردا دیر است و نشون میده. جدا از اینکه سریال قشنگی بود و همیشه می دیدم

اهنگ فوق العاده اش حس خوبی بهم میده.

با اینکه واسه سال های خیلی دوره ولی اهنگش عالیه!

با شروع قصه ها  زیر این چرخ کبود

توی اون تنگ غروب یکی بود هیش کی نبود

یکی بود دیده نشد مث خواب یک صدا

میون قصه که بود از من و از تو جدا