ادارات خسته

چــیزی خیلی تو این هفته خیلی متمایز بود 2 روز خوابیدن اونم دل سیر بود اینقدر سرمون تو بخش

اعتبارات شلوغ بود که بالاخره یک نیرو از طبقه پایین گرفتیم. ارشد هم رفته بود و من خیلی دست تنها

بودم!

کارت ماشینــــــم نیومده و رفتم پست و پلیس +10 که خداروشکر اینقدر خسته هستند که هیچ کدوم

نمی دونن کارت رو کجا ارسال کردن و دست کی هست اصلا.

حالا باید تو هفته دوباره برم تعویض پلاک چیتگر! البته اگه بشه ازطریق اشنایی یا کسی پیداش کنم که

خیلی خوب میشه وگرنه باید خودم برم.

با اینکه همیشه عینک نمی زنم ولی واقعا وقتی استفاده می کنم اثرش به وضوح معلومه و اصلا چشمم

خسته نمیشه ولی وقتی نمی زنم سریع چشمام خسته میشن.

چقدر تهران این هفته خلوت و خوب بود. راحت میشد تو سطح شهر با ماشین بری و بیای هر چند از فردا

دوباره گند خورده میشه بهش.

امروز سالگرد احمد نامی تو فامیل بود که متاسفانه تو سن 35 سالگی از دنیا رفت.چقدرم زمان سریع در

حال گذر هست و باورم نمیشد 1 سال گذشته!!!

داداش یکی از دوستای قدیمی ام هم با اینکه خیلی جوون بود فوت شده و تسلیت گفتم ولی نفهمیــدم

چرا از دنیا رفته چون خیلی جوون بوددد.

بعد از مدتها بازی های میکرو رو دانلود کردم. با بازی کردن هاش هم سرگرم میشم هم کلی خاطرات اون

روزها برام زنده میشه. یادش بخیر که این همه بازی می کردیم بدون اینکه بازی سیو بشه باید تا اخر بازی

می کردیم و خیلی مواقع وسط بازی می سوختیم و دوباره از اول!!!

الان میوه خور و نیم ساعته تا اخرش میرم. یادمه اون موقع ها اگه غول ها رو از دست نمی دادیم و دست

پر برای مراحل اخر میرسیدیم راحت 3 ساعت طول می کشید.

هفته پیش که معجونی نکبتتت بسته بود امروز برم اگه باز بود بگیرم بیام خونه بخورم.

این هفته اینقدر کار داشتم که زیاد نتونستم نت بیام ولی خوب امروز جبران مافات میکنم.

بیشتر هم تو سایت یوتیوب کلیپ و فیلم میبینم. عوضی ها همه چی رو هم فیلتر کردن و همه اش مجبورم

فیلترشکن بگیرم. البته زحمت اینم پسرداییم می کشه.

تا اخر سال اتفاقات ریز و درشت دارم که مهم ترین هاش تحویل ماشینم و به احتمال زیاد جا به جاییم به یک

شعبه دیگه اس!

ولی فعلا تا اخر ابان امن و امانه و گذران و روزهای عادی زندگی