روزگار می گذره

قبلا که خونه شخصی داشتیم موتورم یا وسیله هام و با آب می شستم ولی چون اینجا اپارتمانه واسه

همین نمیشه از اب استفاده شخصی کرد با شوینده های مخصوص موتور و می شورم.

امروز که بیکار بودم گفتم تمیزش کنم که خیلی وقت بود کرکثیف شده بود.

این تعطیـــلی وسط مردادماه خیلی خوب بود. لامصب یک روز تعطیلی هم نداشتیم و خیلی ضدحال بود.

هر چند موندن خونه بیکاری داره ولی قطعا از صبح بیدار شدن و رفتن سرکار بهتره!

دیشب خونه خاله ام بود. تو هفته ای تو جاده چالوس تصادف بدی داشتن ولی خداروشکر اتفاق خیلـی

بدی نیفتاده بود هر چند عکس ماشین ودیدم خیلی ضربه شدید بود و داغون شده بود.

می خواستیم تابستون خانوادگی با هم بریم شمال که با این تصادف دیگه کنسل شد.

در کل برنامه ای هم برای سفر ندارم و کلا تو این یکی دوساله خیلی کم سفر شدم و اصلا مرخصــــی

نمی گیرم که بخوام جایی برم.

تازه فهمیدم ماشین چه نعمتی بود الان اگه بود می رفتم باهاش چرخی میزدم. خونه که زیاد بمونم

خسته میشم.

با دوستم عصر میرم بیرون و احتمالا شام رو هم باهم بیرون بزنیم.

دیروز هم بعد از سرکار کلی تو بازار با بهترین دوست زندگیم چرخ زدم و بعدشم رفتیم مسلم و...

امروز نشستم حساب کتابهای شارژ ساختمون رو دراوردم دیدم چه شیر تو شیری هستش یک مغز

اهنی میخواد باهاشون حرف بزنم و یکی یکی شارژهای پرداخت نشده رو بگیرم.

واسه موتور هم طرح ترافیک گذاشتن واسه همین رفتم رو سایتش ثبت نام کردم. البته فعلا که پولی کم

نکردن ولی احتمالا بعد پولیش کنن.

شعبه هم بعدی ام هم با توجه به ادرس خونه مون به احتمال زیاد تو منطقه ای باشه که طرح ترافیـــــک

هست.

خوده شعبه مون بدک نیس ولی منطقه ی بیخود و چرتی هست. وسط بازار تو شلوغی و ترافیک.

به سرم اب پیاز زدم کله ام بود گرفته البته خیلی براق و باحال هم شده. رو به طب گیاهی اوردم.

باید یک روز مرخصی بگیرم و به کلی از کارهای شخصی ام برسم. یکیش اینه که برم خون بدم. هم اینکه

واسه کمکی میشه هم اینکه غلطت خونم بالاست. 

کار بانک به خاطر زمان کاری نسبتا طولانی باعث میشه سخت به کارهای شخصی ات برسی.

ای کاش ساعت کاری اش کمتر بود یا اینکه پنجشنبه ها رو تعطیل می کردن.

فردا رو هم خونه راحت میخوابم و میرم برای هفته ی بعدی.

فعلا...

من از خدامه بمونی کنارم

من که به جز تو کسی رو ندارم